گل آفتاب گردان
 
درباره وبلاگ


هر کس یک جور زندگی کردن را دوست داره . . . من دوست دارم تو اتاقم تنها باشم !!! نه ناراحتم ، نه افسرده . . . فقط چیز جذابی اون بیرون وجود نداره ، همین !
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 30
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 84
بازدید کل : 56798
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 121
تعداد آنلاین : 1



کد متحرک کردن عنوان وب

عاشقانه های من
من اگر پیامبر بودم معجزه ام خنداندن کودکان خیابانی بود....




گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا . ما همه‌ آفتابگردانیم.
اگر آفتابگردان‌ به‌ خاک‌ خیره‌ شود و به‌ تیرگی، دیگر آفتابگردان‌ نیست.
آفتابگردان‌ کاشف‌ معدن‌
صبح‌ است‌ و با سیاهی‌ نسبت‌ ندارد.
اینها را گل‌ آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت‌ و من‌ تماشایش‌ می‌کردم‌ که‌ خورشید کوچکی‌ بود در زمین‌ و هر گلبرگش‌ شعله‌ای‌ بود و دایره‌ای‌ داغ‌ در دلش‌ می‌سوخت.
آفتابگردان‌ به‌ من‌ گفت: وقتی‌ دهقان‌ بذر آفتابگردان‌ را می‌کارد، مطمئن‌ است‌ که‌ او خورشید را پیدا خواهد کرد.
آفتابگردان‌ هیچ‌ وقت‌ چیزی‌ را با خورشید اشتباه‌ نمی‌گیرد؛ اما انسان‌ همه‌ چیز را با خدا اشتباه‌ می‌گیرد.
آفتابگردان‌ راهش‌ را بلد است‌ و کارش‌ را می‌داند. او جز دوست‌ داشتن‌ آفتاب‌ و فهمیدن‌ خورشید، کاری‌ ندارد.
او همه‌ زندگی‌اش‌ را وقف‌ نور می‌کند، در نور به‌ دنیا می‌آید و در نور
می‌میرد
. نور می‌خورد و نور می‌زاید.
دلخوشی‌ آفتابگردان‌ تنها آفتاب‌ است.
آفتابگردان‌ با آفتاب‌ آمیخته‌ است‌ و انسان‌ با خدا.
بدون‌ آفتاب، آفتابگردان‌ می‌میرد؛ بدون‌ خدا، انسان



نظرات شما عزیزان:

سودابه
ساعت12:16---28 شهريور 1391
عکس های که گذاشتی هم نازن

مونا
ساعت18:56---27 شهريور 1391
عکس هایی که گذاشتی خیلی زیبان . می تونم اونا رو داشته باشم؟

رضا شیرازی
ساعت18:41---27 شهريور 1391
لایک.............................

جواد کرمی
ساعت16:33---27 شهريور 1391
سلام
وب جالبی داری. من می تونم عضو شم ؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:, :: 15:35 ::  نويسنده : مهدی افشارزاده