آخرین مطالب پیوندهای روزانه
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان عاشقانه های من من اگر پیامبر بودم معجزه ام خنداندن کودکان خیابانی بود....
ساعت 3 شب بود كه صداي تلفن , پسري را از خواب بيدار كرد. پشت خط مادرش بود .پسر با عصبانيت گفت: چرا اين وقت شب مرا از خواب بيدار كردي؟مادر گفت:25 سال قبل در همين موقع شب تو مرا از خواب بيدار كردي؟ فقط خواستم بگويم تولدت مبارك. پسر از اينكه دل مادرش را شكسته بود تا صبح خوابش نبرد , صبح سراغ مادرش رفت . وقتي داخل خانه شد مادرش را پشت ميز تلفن با شمع نيمه سوخته يافت ولي مادر ديگر در اين دنيا نبود نظرات شما عزیزان: رضا شاه قلعه ای
ساعت0:26---27 شهريور 1391
مطالبت خیلی جالبن . بیشتر مطلب بزار
سلام. رک بگم که وبلاگت قشنگه
به سایت منم سر بزن منم قول میدم همیشه اینجا سر بزنم. اینم سایت من. برو توش تا بفهمی چیه؟ www.FaseleHa.ir یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 23:35 :: نويسنده : مهدی افشارزاده
|